باد شرقی

Monday, September 26, 2005

کاترینا و ریتا

راستی ;کسی می دونه چرا اسم همه توفان های بزرگ دریایی زنانست؟

Saturday, September 24, 2005

هر فسادی در عالم افتاد
از این افتاد که
یکی, یکی را معتقد شد به تقلید
یا منکر شد به تقلید
کی روا باشد مقلدان را مسلمان داشتن؟
شمس تبریزی

Tuesday, September 20, 2005

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
میلاد منجی مبارک

Sunday, September 18, 2005

حکایت زوم و غیژ


مدتی پیش هنگام چت با دوست عزیزی و بعد از ردو بدل شدن چند واژه نه چندان زیبا-که به دلیل تکرر استفاده در گفتگوهای روزانه قبح خود را از دست داده اند- این سوال برایم پیش آمد که دلیل استفاده روزافزون از این کلمات و اصطلاحات در زبان محاوره ای ما چیست؟
(از ذکر کلمات مورد بحث معذورم)
ازمهمترین دلایل این امر میتوان به موارد زیراشاره کرد
1-تلفظ ساده و راحت و همچنین خوش آوا بودن این واژه
2-گستردگی موارد شمول این واژه ها به لحاظ معنایی
و البته دلایل احتمالی دیگری که بررسی آنها به عهده زبان شناسان و جامعه شناسان است.بحث من اما چیز دیگری است
تعمق در چگونگی تاثیر دو مورد بالا در پذیرفته شدن واژه های مورد بحث موجب تعجب بسیار از رفتار متولیان فرهنگستان زبان و ادب فارسی می شود
یافتن عبارات و اصطلاحات نامانوس وطولانی با تلفذ دشواربه جای کلمات بیگانه اما پر کاربرد - که دیگر چندان بیگانه محسوب نمی شوند - از جمله ماموریت هایی است که چند سالی است فرهنگستان بر اجرای آن پافشاری می کند. عباراتی مانند تلفن همراه به جای موبایل (در حالی که تلفن خود واژه بیگانه ای است که به درستی وارد زبان ما شده اما چرا موبایل نتواند؟) بزرگ خودروی جمعی به جای اتوبوس و کوچک خودروی جمعی به جای مینی بوس (کدام یک از ما حاضر به استفاده از این عبارات هستیم؟) مشتی است نشانه خروار
در معادل یابی برای لغات تخصصی وضعیت تاسف بار تر است.باورش مشکل است که فرهنگستان به جای واژه زوم در سینما و عکاسی کلمه غیژ را تصویب کرده است وبه تبع آن درون غیژ به جای زوم این و برون غیژ به جای زوم بک
زبان شناسی می گفت:در زبان انگلیسی کلمات بسیاری یافت می شود که حتی ده سال پیش وجود نداشته اند و از زبان های دیگر وارد این زبان شده اند و این حاکی از پویایی زبان انگلیسی است.به شخصه توجیهی برای این کار فرهنگستان که موجب دور شدن زبان رسمی وزبان تکلم روزانه عامه مردم و در نتیجه آسیب دیدن قند پارسی خواهد شد نیافتم
.................................................
کمی خصوصی
علیرضا جان سلام
چطور ممکنه که فراموش کنم؟ از اونجایی که توی کامنت ای میلتو ندادی مجبور شدم اینجا بنویسم.لطفا به آدرس زیر برام بنویس
امان از این واژه لطفا
soheil_145@yahoo.com
skhishkar@gmail.com

Tuesday, September 13, 2005


حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

محرمی کو که فرستم بتو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب

فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

قند امیخته با گل نه علاج دل ماست

بوسه ای چند بر امیز به دشنامی چند

زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر

تا خرابت نکند صحبت بد نامی چند

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی

نفی حکمت نکن از بهر دل خامی چند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست

چشم انعام مدارید ز انعامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش

که مگو حال دل سوخته با خامی چند

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

Sunday, September 11, 2005

پل های مظلوم


از این پست تصمیم دارم شیوه نگارش مطالب را عوض کنم.نگارش محاوره ای با برخی مطالب سنخیت چندانی ندارد.
همچنین سعی می کنم از پر تکلف و خشک و رسمی نوشتن هم پرهیز کنم.و البته کماکان بعضی مطالب را به تناسب به همان شیوه محاوره ای خواهم نوشت.
لطفا(میدانم که واژه لطفا اشتباه است)نظرتان را در این مورد برایم بنویسید.
...............................
تا بحال برایتان پیش امده که موقع رد شدن از خط کشی عابر پیاده مجبور باشید به صورت مارپیچ از میان انبوه اتومبیل هایی که روی خط کشی ایستاده اند عبور کنید؟ چه حالی به شما دست می دهد؟ از ان بدتر اینکه بعد از انتظاری کلافه کننده و بعد از سبز شدن چراغ عابر پیاده راننده محترمی با اتومبیل جلوی شما و روی خط کشی ترمز کند.
دیروز و هنگامی که برای هزارمین بار اتفاق مشابهی برایم افتاد جرقه نگارش این مطلب زده شد.
در این موارد ادم به فکر می افتد که قید همه اداب اجتماعی و اصول اخلاقی و جامعه مدنی و پرهیز از خشونت و .... را زده و با رفتاری متوحشانه (چه لغتی) هر چه نا سزا از دوران طفولیت یاد گرفته نثار فرد متخلف و همچنین پلیسی که در همان نزدیکی با بی تفاوتی شاهد ماجراست بکند.
البته پر واضح است که عکس العمل فوق از یک انسان سالم سر نمی زند و تنها جهت دراماتیک تر شدن قضیه به این شکل نوشته شده.
رفتار فوق نمونه پیش پا افتاده ای از دهها مورد بی احترامی به قانون و حقوق شهروندی است که از جانب بسیاری از ما سر میزند.
به نظرم یکی از عوامل مهم بروز این گونه رفتار ها-رعایت نصفه و نیمه قانون-ترس از قانون و نه احترام به ان است.
در بسیاری مواقع چنانچه مجبور نباشیم تن به رعایت قانون نمیدهیم.
به احتمال فراوان برایتان بسیار پیش امده که زمان زیادی از شما پشت فرمان اتومبیل برای رد شدن عابرین پیاده-ان هم زیر پل عابر پیاده- تلف شده.
وقتی که خیل جمعیت عابرین را در زیر این پل های مظلوم می بینم با خودم می گویم:انگار این پل ها را ساخته اند تااتومبیل ها از زیرشان رد شوند.
به شخصه همچنان امیدوارم که احترام به قانون به عنوان اصل اولیه مدنیت در مملکت ما-که باور داریم یکی از کهن ترین تمدن های بشری است-نهادینه شود.
شما چطور؟

Friday, September 09, 2005

درخواست


اقا بی سوادی بد دردیه (البته عنایت دارین که منظور و مخاطب کلمه اقا در اینجا صرفا اقایون محترم نیستن).این وبلاگ هیچ چیزش درست نیست.نه لینک داره, نه ای میل و نه خیلی چیزای دیگه.تازه اینا همه مربوط به فرم وبلاگ هست, بگذریم از محتوا
به تازگی بخش کامنتش رو درست کردم.بنده یک پوزش اساسی به دوستانی که پیش از این لطف کردن و خواستن نظر بدن اما نتونستن, بدهکارم و منتظر نظراتشون هستم.
در ضمن دوستانی که بتونن در برطرف کردن مشکلات بلاگ کمک کنن منت بزرگی بر سر من میذارن.
از همه شما که لطف کردین و اینجا رو خوندین ممنونم.

Wednesday, September 07, 2005

قاصد روزان ابری
داروک
کی می رسد
ب0ا0ر0ا0ن

Monday, September 05, 2005

کاترینا و رسانه ملی

توفان کاترینا در ایالات جنوبی امریکا بیش از 2000کشته و 30000مفقود به جا گذاشت
وحشتناکه. تصاویر,اخبار و گزارشها از یک فاجعه بزرگ انسانی حکایت می کنن .همه ملتها و دولتهای دنیا با مردم امریکا ابراز همدردی کردن و اعلام امادگی برای کمک.
یکی دو ساعت قبل متوجه شدم که گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما در مورد این مسئلست.وقتی دیدم پرفسور مولانا- اسطوره علمی اهالی روزنامه کیهان- میهمان تلفنی برنامس, کمی به قضیه مشکوک شدم. با شنیدن اولین کلمات جناب دکتر, شکم به یقین تبدیل شد.
فاجعه تبدیل شده بود به محملی برای حمله به دولت اون مردک دیوانه بوش .یخ کردم.از خودم پرسیدم :یعنی ممکنه توی همچین موقعیتی دنبال بهره برداری سیاسی بود؟زمان بهتری برای این کار پیدا نمی شد؟ با وضعیت فعلی به وجود امده برای مسلمونا مردم دنیا با دیدن رفتار مشابه,چه فکری در مورد ما می کنن؟ که یاد شعارهای مرگ بر انگلیس عده ای در اولین نماز جمعه تهران بعد از انفجار های لندن افتادم.
راستی شنیدین امریکا به هیئت پارلمانی ایران ویزا نداد؟

Saturday, September 03, 2005

سلام
از امروز قراره که یه چیزایی اینجا بنویسم0 این وبلاگ -که عنوانش از یه ترانه
کریس دی برگ وام گرفته شده -یادداشتهای یه فیلمبردار/تصویربرداره که توش از سینما موسیقی عکاسی سیاست و000 نوشته هایی پیدا خواهید کرد که امیدوارم به دردتون بخوره
البته فقط امیدوارم