باد شرقی

Thursday, December 22, 2005

I am your rhythm tonight
I am your rhythm tonight
I am your rhythm tonight
I am yuor rhythm tonight

یلدا

امشب شب یلداست.طولانی ترین شب سال.و من خیره به صفحه همچنان بیدارم.نه برای یلدائی امشب, و نه به رسم دیرین, که مانند تمامی شبهای سالیان پشت سر.سرگشته و حیران.نمی دانم جغدم یا قلندر؟منتظرم.منتظر که و چه, نمیدانم.اصلا چه اهمیتی دارد؟مهم نفس انتظار است.دوستان آمده و رفته با یادگارهاشان, مانند تصاویر بوسه های صحنه واپسین سینما پارادیزو در برابر چشمانم رژه می روند.دوستیهای تمام شده.اما مگر دوستی تمام شدنی است؟
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
منتظرم
منتظر

Tuesday, December 20, 2005

برای کسی بمیر که برات تب کنه

Tuesday, December 13, 2005


امشب برای چندمین بار کتاب (نامه های بچه ها به خدا) با ترجمه دل آرا قهرمان رو میخوندم.اگه این کتاب رو نخوندین یا حتا اگه خوندین اوصیکم ونفسی بقرائت مجدده.فوق العادست.از بچه ها خواسته شده که نامه های کوتاه به خدا بنویسن.آدم شگفت زده میشه از نگاه پاک و بعضا وسیع بچه ها.بعضیاشون مسائل بزرگ فلسفی رو به زبان کودکانه مطرح کردن.شرط می بندم که خیلی از ما تا پایان عمرمون به این موارد حتا فکر هم نمی کنیم.فقط دو مورد از این نامه هارو براتون نقل می کنم
توچطور تونستی بدونی که خدا هستی؟

خدای عزیز
چه کسی دور کشورها خط می کشد؟
..............
به یک بار خوندن می ارزه

Monday, December 12, 2005


سالی یه هواپیمای سی-130.چند تا دیگه داریم؟ چند نفر دیگه...؟

Monday, December 05, 2005

حسرت


اردیبهشت 74 بود.همزمان با نمایشگاه کتاب, شجریان کنسرت داشت.کنسرتی که بعدا شد آلبوم رسوای دل.آرش پسر عموم که تهران درس می خوند پیغام داد که پاشو بیا که کنسرته.شب اول کنسرت همزمان بود با امتحان میان ترم ریاضی 2 یا معادلات دیفرانسیل.باید بین 8 نمره فاینال یا کنسرت شجریان یکی رو انتخاب می کردم.اصلا نیازی به فکر کردن نبود.کاری رو کردم که هر آدم عاقلی انجام میده (یکی از معدود کارهای عاقلانه ای که انجام دادم).با هر دردسری بود یه بلیت رفت تهیه کردم و البته بلیت برگشت پیدا نشد.از اون طرف آرش یه شب تا صبح رو توی صف بلیت کنسرت سر کرد.به هرحال موفق شدیم برنامه رو ببینیم و اون شب تبدیل به یکی از به یاد موندنی ترین شبهای زندگیم - زندگیمون - شد. به دلیل پیدا نشدن بلیت برگشت هم یک هفته اونجا موندم و غیبت خوردم.اینا همه روگفتم برای اینکه متوجه بشین این شبا که شجریان اجرا داره, اون هم با علیزاده که می پرستمش چقدر حسرت می خورم که باوجود این که شب آخر کنسرت تهران هستم نمی تونم برنامه رو ببینم