باد شرقی

Sunday, July 30, 2006


اگر می خواهید حالتان از این موجود دو پا که اشرف مخلوقاتش می خوانند به هم بخورد ,این عکس ها را ببینید

Sunday, July 23, 2006


تا چه بازی رخ نما ید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
حافظ

Thursday, July 20, 2006


افاضات جان بولتون, سفیر دائم ایالات متحده در سازمان ملل, در خصوص اهمیت بیشتر جان کشته شدگان غیر نظامی اسرائیلی مرا از اشتباه در آورد.گمان نمی کردم در آمریکا از بوش احمق تر هم پیدا بشود; اما خب ظاهرن اشتباه کرده ام

آقای بولتون; شما یک کثافت پست فطرت هستید

این خزعبلات را به فارسی و انگلیسی بخوانید تا علت این ناراحتی را در یابید
........................

برای امضای پتیشن در اعتراض به کشتار غیر نظامیان به اینجا بروید

Sunday, July 16, 2006


این نخستین سالی است که روز مادر را بدون حضور فیزیکی او تجربه می کنم.تجربه تلخی است
روزت مبارک
مادر

Wednesday, July 12, 2006

رقاص

رقاص از اين نظر از سياستمدار متمايز است که هدف وی نه کسب قدرت‌‌، بلکه کسب افتخار است‌. او سعی نمی‌کند که يک نظم اجتماعی را به جهان تحميل کند (‌اصلاً برای اين قبيل مسائل اهميتی قائل نيست‌)‌‌، بلکه به دنبال آن است که تمام صحنه را با «‌منِ‌» خود روشن سازد‌
برای در اختيار داشتن تمام صحنه‌، انسان مجبور است ديگران را به پايين هل بدهد و لازمه اين کار هم‌، استفاده از فن نبرد ويژه‌ای است‌. پونتوَن اين نبردِ رقاص را «‌جودوی اخلاقی‌» می‌نامد‌
رقاص در پهنه جهان حريف می‌جويد و می‌پرسد‌: «‌چه کسی در اين جهان می‌تواند نشان دهد که اخلاق‌گرا‌تر‌(‌شجاع‌تر‌، صادق‌تر‌، درست‌کار‌تر‌، فداکار‌تر و حقيقت‌جو‌تر‌) از من است‌؟‌» و تمام شيوه‌های لازم را برای آن‌که خود را از نظر اخلاقی بر‌تر نشان دهد‌، بلد است‌
اگر يک رقاص امکان دخالت در بازی سياسی را پيدا کند‌، تمام مذاکرات پشت پرده را (‌که در تمام زمان‌ها عرصه اصلی سياست بوده است‌) رد خواهد کرد و آن‌ها را دروغين‌، غير‌صادقانه‌، رياکارانه و کثيف خواهد ناميد‌. او آن‌چه را که می‌خواهد بگويد علنی‌، روی صحنه‌، با رقص و آواز می‌گويد و ديگران را نيز فرا می‌خواند تا از او تبعيت کنند‌
آهستگی , میلان کوندرا

Saturday, July 08, 2006


ساعتی پیش بیننده برنامه یک جهان, یک جام از شبکه سه سیما بودم.برنامه ای در خصوص جام جهانی فوتبال و جنبه های گوناگون آن. نکته جالب برنامه ,دعوت از حمید رضا صدر به عنوان کارشناس فوتبال بود.صدر به همان اندازه که برای بینندگان برنامه های ورزشی چهره ای نا آشناست, برای عتاقمندان پیگیر سینما نامی معتبر و شناخته شده است.او جزو منتقدین خوشنام سینمائی و شهره به مشکل پسندی و فرهیختگی است.پیش از این مقالاتی در مورد فوتبال در ماهنامه فیلم -که دیگر چند سالی است نمی خوانم - از او دیده بودم اما مواجه شدن با وسعت اطلاعات فوتبالی او در این برنامه حیرت زده ام کرد.صدر نشان داد که می توان در مورد فوتبال -که هنوز عده ای پدیده استعماریش می دانند - عمیق و متفاوت حرف زد. حضور او و تحلیل های جامعه شناختیش از جام جهانی فوتبال حضور دو میهمان دیگر, امیر حاج رضائی و هوشنگ نصیر زاده را به وضوح تحت الشعاع قرار داده بود.دیدیم که فوتبال بدون آمار و ارقام و اطلاعات حاشیه ای غیر ضروری هم جذاب است.و البته در پاره ای موارد آطلاعات دقیق تاریخیش کارشناس اهل آمار و ارقامی مثل نصیر زاده را هم به چالش کشید. مانند هنگامی که درباره اشتباه گراهام پل انگلیسی و مورد نسبتن مشابه آن که در جام جهانی 1974برای داور ایرانی, جعفر نامدار اتفاق افتاده بود صحبت می کرد و همین باعث عکس العمل نامناسب نصیرزاده شد
به هر حال این رویکرد رسانه ملی را در استفاده از کارشناسان خارج از دایره محدود پیشین به فال نیک می گیریم
.............
جهانگیر کوثری را یادتان هست؟بدون شک بهترین مفسر و گزارشگر فوتبال در دو دهه اخیر است که البته چند سالی است که کار گزارشگری را رها کرده.او هم یکی از تهیه کنندگان و مدیران تولید معتبر سینمای ایران است.
باز هم بگوئید سینما و فوتبال ربطی به هم ندارند
.............
پی نوشت
یک دردسر تازه.هالوسکن روی کامپیوتر من باز نمی شود و در نتیجه کامنت ها را با تاخیر می بینم.راهی برای درست کردنش می دانید؟

Thursday, July 06, 2006


بالاخره این سفر هم تمام شد.خیلی ناگهانی و پیش از زمان مقرر.حالا در خانه خودم هستم.در شهر خودم.شهری که با تمام ایرادهایش دوستش دارم.شهری که تکه ای از وجودم را در دل خود به یادگار نگه داشته است.شهری که یکی از کانون های بحران در کشور است اما من در آن احساس آرامش و امنیت می کنم.آرامشی که در آستانه اخذ یکی از تصمیم های مهم زندگیم, نیازمندش هستم.این ها چیست که می نویسم؟به خواننده چه ربطی دارد که من خیر سرم از سفر برگشته ام و چه و چه؟اصلن نکند همین پرسش هم یک ژست و ادای پیش پا افتاده باشد؟ یا شاید برای خالی نبودن عریضه و به روز کردن وبلاگ, آسمان به ریسمان می بافم ؟!!به شدت آشفته ام.اصلن بی خیال.خدا به خیر بگذراند