حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم بتو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند امیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند بر امیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بد نامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی
نفی حکمت نکن از بهر دل خامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام مدارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند
3 Comments:
سلام سهیل جان! نمیدونم من رو به جا میاری یانه؟ کلاس سه تار جهاد دانشگاهی دانشگاه چمران (فکر کنم سال 71)
وبلاگ قشنگی داری . بهت تبریک میگم و امیدوارم توی کارت موفق باشی.
مخلص شما علیرضا شفیعی زرگر
این شعرو از زبون حجت بخونیم قشنگتر نیست؟
بله بله...
salam,
in posteto 10 bar didam chera up nemikoni?
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home