پل های مظلوم
از این پست تصمیم دارم شیوه نگارش مطالب را عوض کنم.نگارش محاوره ای با برخی مطالب سنخیت چندانی ندارد.
همچنین سعی می کنم از پر تکلف و خشک و رسمی نوشتن هم پرهیز کنم.و البته کماکان بعضی مطالب را به تناسب به همان شیوه محاوره ای خواهم نوشت.
لطفا(میدانم که واژه لطفا اشتباه است)نظرتان را در این مورد برایم بنویسید.
...............................
تا بحال برایتان پیش امده که موقع رد شدن از خط کشی عابر پیاده مجبور باشید به صورت مارپیچ از میان انبوه اتومبیل هایی که روی خط کشی ایستاده اند عبور کنید؟ چه حالی به شما دست می دهد؟ از ان بدتر اینکه بعد از انتظاری کلافه کننده و بعد از سبز شدن چراغ عابر پیاده راننده محترمی با اتومبیل جلوی شما و روی خط کشی ترمز کند.
دیروز و هنگامی که برای هزارمین بار اتفاق مشابهی برایم افتاد جرقه نگارش این مطلب زده شد.
در این موارد ادم به فکر می افتد که قید همه اداب اجتماعی و اصول اخلاقی و جامعه مدنی و پرهیز از خشونت و .... را زده و با رفتاری متوحشانه (چه لغتی) هر چه نا سزا از دوران طفولیت یاد گرفته نثار فرد متخلف و همچنین پلیسی که در همان نزدیکی با بی تفاوتی شاهد ماجراست بکند.
البته پر واضح است که عکس العمل فوق از یک انسان سالم سر نمی زند و تنها جهت دراماتیک تر شدن قضیه به این شکل نوشته شده.
رفتار فوق نمونه پیش پا افتاده ای از دهها مورد بی احترامی به قانون و حقوق شهروندی است که از جانب بسیاری از ما سر میزند.
به نظرم یکی از عوامل مهم بروز این گونه رفتار ها-رعایت نصفه و نیمه قانون-ترس از قانون و نه احترام به ان است.
در بسیاری مواقع چنانچه مجبور نباشیم تن به رعایت قانون نمیدهیم.
به احتمال فراوان برایتان بسیار پیش امده که زمان زیادی از شما پشت فرمان اتومبیل برای رد شدن عابرین پیاده-ان هم زیر پل عابر پیاده- تلف شده.
وقتی که خیل جمعیت عابرین را در زیر این پل های مظلوم می بینم با خودم می گویم:انگار این پل ها را ساخته اند تااتومبیل ها از زیرشان رد شوند.
به شخصه همچنان امیدوارم که احترام به قانون به عنوان اصل اولیه مدنیت در مملکت ما-که باور داریم یکی از کهن ترین تمدن های بشری است-نهادینه شود.
شما چطور؟
6 Comments:
من عاشق جان بازم از عشق نپر هيزم
من مست سر اندازم از عربده نگريزم
گويند رفيقانم از عشق نپر هيزی
از عشق بپر هيزم پس با چه در آميزم
پروانه دمسازم ميسوزم و ميسازم
از بيخودی ومستس ميافتم وميخيزم
گرسرطلبی من سر در پای تو اندازم
ور زر طلبی من زر اندر قدمت ريزم
فردا که خلايق را از خاک بر انگيزند
بیچاره من مسکین از خاک تو برخیزم
گر دفتر حسنت را در حشر فرو خوانند
اندر عرصات آنروز شور دگر انگیزم
من عاشق جان بازم از عشق نپر هيزم
من مست سر اندازم از عربده نگريزم
گويند رفيقانم از عشق نپر هيزی
از عشق بپر هيزم پس با چه در آميزم
پروانه دمسازم ميسوزم و ميسازم
از بيخودی ومستس ميافتم وميخيزم
گرسرطلبی من سر در پای تو اندازم
ور زر طلبی من زر اندر قدمت ريزم
فردا که خلايق را از خاک بر انگيزند
بیچاره من مسکین از خاک تو برخیزم
گر دفتر حسنت را در حشر فرو خوانند
اندر عرصات آنروز شور دگر انگیزم
دوك نخ ريسي بياور يوسف مصري ببر
شهرار بازار يوسفهاي ارزان پرشده است
روزها می گذرد حادثه ها در راهند
کانتر سایت تو هم سر به هزاران بزند
(اینشالا)
روزها می گذرد حادثه ها در راهند
کانتر سایت تو هم سر به هزاران بزند
(اینشالا)
hagh ba shomast,man ba adamaiy ke ghanun ro raayat nemikonan be sheddat mokhalefam,amma nemidunam chera bazi vaghta khodamam hamin karo mikonam! masalan tu ye bad az zohre garm hal nadaram meyduno dor bezanam,khob khalaf miram dige! faghat negaranam ke in tokhme morgh dozdi aghebat shotor dozdi she !!!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home