باد شرقی

Wednesday, January 24, 2007

سفرنامه 6

بالاخره تمام شد.امروز بر گشتیم و الان هم کرج هستم.سه شنبه گذشته به سنندج رفتیم و از چهار شنبه کار را شروع کردیم
هوای سنندج رسمن سرویسمان کرد.15 درجه زیر صفر برای یک جنوبی- هر قدر هم که ادعایش بشود-زیادی سرد است.به هر حال بعد از 3 روز کار راهی کرمانشاه شدیم. حضور یک دوست عزیز قدیمی باعث شد در کرمانشاه احساس راحتی بیشتری داشته باشیم.همین راحتی هم سبب شد ذهنمان برای انجام نیات پلید به کار بیافتد.ماجرا از این قرار است که به اتفاق یکی از دوستان تصمیم گرفتیم عضو سوم گروه را محض تفریح بیچاره کنیم.طی 24 ساعت آخرحضورمان در کرمانشاه, در کمال خبث و بد طینتی 5قرص وایگرا به این بینوا خوراندیم.خودتان تصور کنید که چه بر سر ش آمده.آهای!دوستان مشترکی که این جا را می خوانید; به روح برادران لومیر سوگندتان می دهم سوتی ندهید.طرف هنوز نمی داند
.........................
می دانم بد تر از این نمی شود سفرنامه نوشت.من که ناصر خسرو نیستم. چه توقعاتی از آدم دارید

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home