باد شرقی

Saturday, December 23, 2006

سفرنامه 4

تقریبن همه توصیه کردند که از راه مستقیم که از دره قاسملو(همان قاسملوی معروف) می گذشت, نگذریم و از طریق جاده نقده به ارومیه برویم.ما هم از آژانس یک ماشین گرفتیم و با او شرط کردیم که از راه نقده-که قدری طولانی تر است-برود.کمی که از شهر خارج شدیم, راننده اعلام کرد که بنزین کافی برای عبور از مسیر نقده ندارد (در نواحی مرزی برای جلوگیری از قاچاق سوخت شب ها پمپ های بنزین تعطیلند)وجاده قاسملو هم یخ زده و با این لاستیک های صاف و بدون زنجیر چرخ ,عبور تقریبن غیر ممکن است.عملن سه راه بیشتر نداشتیم:شب را در اشنویه بمانیم (همین یک ماشین را هم به زور پیدا کرده بودیم) پیه ماندن در جاده را به تن بمالیم و یا خطر سقوط در دره را به جان بخریم.برای ما راه های دوم و سوم به اولی ارجحیت داشت. می ماند دو راه.وقتی که آن راننده آن قدرمشنگ بود که ما را در چنان موقعیتی قرار دهد, ما هم آن قدر دیوانه بودیم که انتخاب را به خودش واگذار کنیم.و البته او دیوانه تر از آن بود که فکرش را می کردیم چون که راه سوم را انتخاب کرد.اتومبیل عملن روی جاده می لغزید.راننده محترم هم یا می خواست شجاعتش را –به زعم خودش_ به رخ ما بکشد, یا دچار سادیسم حاد مزمن بود; چون که در تمام مدت از خطرات فراوان آن مسیر برایمان داد سخن می داد.به هر حال به خیر گذشت.یکشنبه را در ارومیه بودیم.دو شنبه صبح از ارومیه به تهران و از تهران به اهواز پرواز داشتیم.آقا عجب فرودگاهی دارد این ارومیه.اولن تک تک مسافرین برای دریافت کارت پرواز, باید با در دست داشتن کارت شناسائی در مقابل کانتر حضور پیدا کنند.اما قصه اصلی عبور از گیت بازرسی است.چشمتان روز بد نبیند; حتا کمر بند و کفش هایتان را هم باید روی دستگاه ایکس ری قرار دهید.چنانچه قصد سفرهوائی از طریق ارومیه دارید از شب قبل سبزی و دیگر مواد خوراکی آهن دار مصرف نکنید; وگر نه مجبورید روی دستگاه ایکس ری بخوابید.از ما گفتن.نگوئید نگفتی

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home