سفرنامه
از كافي نتي در كرج مي لاگم.در چند روز گذشته فشار كار آنقدر زياد بود كه فرصت به روز شدن به دست نيامد
ساعت 6 صبح روز سه شنبه پرواز داشتم و از مهر آباد مستقيم به سمت محل فيلمبرداري حركت كردم و بدون وقفه تا ساعت 18 مشغول بوديم.از آنجائي كه طبق برنامه مجبور بوديم صبح چهار شنبه در اصفهان كليد بزنيم و بليت هواپيما هم به شكل عجيبي ناياب شده بود, ساعت 3.5 صبح با يك دستگاه پژو راهي ديار نصف جهان شديم.نمي دانم خدا كدام يك از ما را خيلي دوست داشت كه سالم رسيديم چون كه راننده تمام مسير را خواب بود
جالب ترين موردي كه در استان اصفهان ديديم بيمارستان خميني شهر بود كه اسمش را فراموش كرده ام.در اين بيمارستان هيچ گونه محدوديتي براي ورود هيچ كسي به هيچ بخشي وجود ندارد.همه, حتي بچه ها به راحتي در بخش سي سي يو تردد مي كنند. تعداد همراهان بيشتر از بيماران است و در اتاق بستري مردان زنان هم بستري مي شوند.بسي محظوظ شديم
ديشب هم برگشتيم تهران و قرار است از فردا كار از سر گرفته شود
خدا به خير بگذراند
............................
يك تلفن از صبح اعصابم را به هم ريخته.مجبور شدم پشت تلفن مقادير معتنابهي آب و مواد شوينده به كار ببرم
از من مي شنويد هيچ وقت از كسي كه خودش را حرفه اي مي داند ولي عملن هيچ اطلاعي ازحرفه شما ندارد سفارش نگيريد.روي اعصابتان رژه مي رود و وقتتان را تلف مي كند
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home